۱۳۹۸ مهر ۲۴, چهارشنبه

Starduststuff

«این گل سه هزاربار تقدیم تو باد»
کم‌بهره‌مند،
در سودای روزهای جوانی

۱۳۹۸ خرداد ۲۳, پنجشنبه

It or them

It does to me
what cherry blossoms do
to a haiku writer

۱۳۹۷ مهر ۱۶, دوشنبه

I want to make love to you in all languages there are

                           لا یمکن الفرار،
                            من 
                             الغمزةالعیونک

۱۳۹۷ تیر ۸, جمعه

بیت ناتمام

پیچیده‌ترین کوچه‌ی 
شهری تو 
ولی من

۱۳۹۷ تیر ۶, چهارشنبه

عشق

‏می‌بوسیدمش، 
فشارش می‌دادم 
تو بغلم 
و 
می‌خوابیدیم.

۱۳۹۶ بهمن ۲۱, شنبه

برای پدرم، مرد قله‌ها

عصر جمعه‌ی بهمن
سرمای کوهستان
آرامیدن در دل کوه‌

۱۳۹۵ آبان ۸, شنبه

این عادلانه نیست
فقط یک دهان
برای بوسیدن دو سینه‌ات

۱۳۹۵ تیر ۲۰, یکشنبه

Abbas


آسمان ِ نیمه‌شب
سوسو و ستاره‌هایِ دنباله‌دار
نشستنِ برگی بر آب

۱۳۹۴ تیر ۷, یکشنبه

فرم

سه ثانیه تا گریه
دختر ِ بی رمق ِ رفتن
عصر ِ چهارشنبه

۱۳۹۳ دی ۲, سه‌شنبه


آه
از سینه های ِ تو 
که جاذبه را به چالش کشیده اند.

۱۳۹۳ خرداد ۳, شنبه

غرق میشوم 
در اعماق اقیانوس ِ گیسوانت
به چه زیبا به چه زیبا

۱۳۹۲ اسفند ۲۸, چهارشنبه

12:00

خیره در افق
با دست‏‏های ِ ِبه پهنای  ِ آسمانت
محو  ِ تو،
 من

۱۳۹۲ تیر ۱۷, دوشنبه

طبل ِ بزرگ زیر ِ پای ِ چپ


شریک در تنهایی
من و سرباز ِ آن دست ِ خیابان
ظهر ِ سوزان ِ تیرماه

۱۳۹۲ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

کدام آخر از همه؟


دوان دوان از پی ِ توت‏ها 
پس از نسیم ِ بهاری 
کودکان ِ کوچه 


۱۳۹۱ مرداد ۱۶, دوشنبه

نارنجی


باد  می‏زند پیرمرد
با روزنامه‏ء مچاله‏اش
صد تومانی کاغذیِ خیس عرق را


۱۳۹۰ اسفند ۱۸, پنجشنبه


آماده‏کردن برنامه‏ی فردا 
پس از خبر ِرفتن ِپدربزرگ 
آخرین روزهای ِ اسفند

۱۳۹۰ بهمن ۲۷, پنجشنبه

چراغ قرمز

68 67 66
مثل ِ قطره‏ها که می‏روند از پس ِ هم
از پنجره‏ی ِ اتوبوس

۱۳۹۰ آذر ۷, دوشنبه

.


در هم می‏تنند
ناله‏های "دوم متال"
 نوحه‏ی ایستگاه صلواتی
خش خش برگی

۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

.


"سرزمین من " را با سوت می‏زند 
همسفر ِ افغان ِ مترو 
آخرین شب بیست و دو سالگی

۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

فیل در اتاق

يه پيرمرده اومد تو مترو ديدم بار دستشه و نميتونه سر پا وايسه.
بلندشدم بشينه.
دست داد باهام و گفت بشين كار دارم.
گفتم حتمن ميخاد يه ايسگاه ديگه پياده شه.
نشستم.
از پلاستيكش بيسكويت با طعم توت فرنگي در آورد.
سه تا پونصد تومن.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

.




هر چه بگندد نمکش می‏زنند وای به روزی که بگندد نمکش می‏زنند.

۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

شاد


عطر ِ بربری ِ داغ
خروش ِ پرندگان ِ گوشه‏ی حیاط
عصر ِ زمستانی

۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

آسوده

روی ِ سر ِ که می‏رینند
نمی‏دانند
پرنده‏ ها

۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

آمان آمان

به دوست ِ غمین‏تر از خودش فکر می‏کند
پسر ِ جوان
گاه ِ خواب

۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

نمایش

می‏پیماید ما را
پیش ِ چشم ِ باد
زندگی

۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

پاییز

تصمیم ِ بچه‏ گانه‏ ی برگ‏ها
در برابر ِ باد
مرگ ِ زودهنگام

۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

خانواده

برادر ِ کوچکش را روی ِ پای ِ خود نشانده
دخترک ِ کوچولو
روی ِ پای ِ مادر

۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

اتوبوس

خجالت می‏کشد
از پیراهن ِ شبیه ِ پوستش
پیرمرد ِ چروکیده ‏رو