۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

باد ِ پاییز

خجالت ِ برگ‏ها
از رقص ِ پابه‏پا
باد ِ پاییز

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

برف

برف
مردم ِ گریزان
غنچه‏های ِ هنوزنشکفته

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

مست

اونقدر مسته که حتی سیستم ِ اتوفوکوس ِ دوربینش هم از کار افتاده.

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

مه ِ نیمه شب

ساعت حدود ِ 11 شب بود . هوا تاریک بود و سرد. مه ای که در هوا بود، مانع ِ دیده شدن ِ نورهای ِ دوردست بود. صدای ِ سگم را میشد شنید. زوزه میکرد. ناله حتی. بلند ِ بلند.

از غار ِ کوچکی که تازه آن را یافته و برای ِ گرم شدن به آنجا رفته بودم، بیرون آمدم. دو تا از گوسفندهایم مرده بودند. دیدن ِ بدنِ تکه تکه شده شان آزارم میداد. گویی از شدت ِ خستگی خوابم برده بود.
خرس آمده بود انگار.
به غار برگشتم و با ترس به خاکستر ِ داغ ولی خاموشی که در اطرافم بود، نگاه میکردم.

از خواب بیدار شدم. سراغ ِ یخچال رفتم. یک لیوان شیر ِ خنک برداشتم با یک خرما.

خوردم.

صدای ِ اذان می آمد.

۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

ماه ِنیم پیدا
نوشابه‏ی نصفه
خنده‏های از ته ِ دل

۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

دیوانگی‏ها

رویاهای ِ یک تیرماه
مرداد اما
باد را به سخره می گیرد

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

Fake odor

آغوش ِ باز
بوی ِ خوش ِ تو
اسپری ِ رکسونا