بینقطه
۱۳۹۰ آذر ۷, دوشنبه
.
در هم میتنند
نالههای "دوم متال"
نوحهی ایستگاه صلواتی
خش خش برگی
۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه
.
"سرزمین من " را با سوت میزند
همسفر ِ افغان ِ مترو
آخرین شب بیست و دو سالگی
۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سهشنبه
فیل در اتاق
يه پيرمرده اومد تو مترو ديدم بار دستشه و نميتونه سر پا وايسه.
بلندشدم بشينه.
دست داد باهام و گفت بشين كار دارم.
گفتم حتمن ميخاد يه ايسگاه ديگه پياده شه.
نشستم.
از پلاستيكش بيسكويت با طعم توت فرنگي در آورد.
سه تا پونصد تومن.
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سهشنبه
.
هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمکش میزنند.
۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه
شاد
عطر ِ بربری ِ داغ
خروش ِ پرندگان ِ گوشهی حیاط
عصر ِ زمستانی
۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه
آسوده
روی ِ سر ِ که میرینند
نمیدانند
پرنده ها
۱۳۸۹ دی ۱۴, سهشنبه
آمان آمان
به دوست ِ غمینتر از خودش فکر میکند
پسر ِ جوان
گاه ِ خواب
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)