۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

ماه ِنیم پیدا
نوشابه‏ی نصفه
خنده‏های از ته ِ دل

۷ نظر:

صبور گفت...

مثل یه تیکه از یه فیلم موندگار..
زیبا و لال کننده.

مهشید گفت...

و دیگر هیچ ؟؟؟؟؟

دروغگوی خوش حافظه گفت...

فروشنده چرا نوشابه فروخته؟

ژنرال گفت...

شبی بوده

هالوی اسفندی گفت...

بامی و بامدادی و مدادی برای نقاشی کردن آن همه خاطره قشنگ ... خوش به حالت

سیامک گفت...

و انرژی دگرگون کننده ای که از خودت می پراکنی و هر موجود زنده ای را شیفته ی خودت می کنی د.ا.ی.ی.ی.ی.ی.ی.

نسترن گفت...

زیبا و آرامش بخش!!!! جای یک زیراندار خالیست برای خفتن در این سکوت نیمه شب در حالیکه به آن ماه نیم پیدا و کودکانش که در سراسر آسمان پخش است می نگری!